نوشته شده توسط : زپو

 معماري مساجد مختلف در شهر يزد


پيشگفتار

 مطالب اين مجموعه با عنوان بررسي تزئينات ونقوش مسجد جامع يزد جمع گرد آوري شده و سعي برآن بوده تا جايي كه متون تاريخي باقيمانده و منابع و سوابق تاريخي مسجد جامع يزد اجازه داده است به ذكر توضيحاتي راجع به مصالح و كتيبه ها و تاريخ بناي آن و تغييرات ايجاد شده بر آن در طول ساليان، بپردازيم.

اگر چه نقوش شكل گرفته بر آن به طور عموم در تمام بناهاي اسلامي ايران به چشم مي خورد ولي خالي از لطف نبود كه به بررسي تزئينات اين مجموعه بپردازيم زيرا مجموعه بناي مسجد جامع يزد در شهري است كه داراي بافت  سنتي دست نخورده اي نسبت به بناهاي شهرهاي ديگر  است، با اين حال بناهاي باستاني و اسلامي ايران همگي داراي لطف خاص خودشان هستند كه معماران تلاشگر و هنرمند با اطلاعات و دانش معماري بالابه تأ سيس بناها همت گمارده اند.

حال چه به صورت تحقيق دانشگاهي يا هنر عنوان ديگري قطعاً علاقه و توجه شخصي و ميل به دانستن در مورد عظيم تاريخي داشته باشم و به اين مسير رنگارنگ قدم گذاشته و هنر گوشه ديگري از اين سرزمين را ورق بزنيم، وارد فضاي زيبا و ملكوتي شويم از داخل مقرنها عبور كنيم و ايوانها را پشت سر گذارده و راه پر پيچ و خم نقوش اسليمي و ختايي را گرفته از داخل بوته ها گذشته م مناره ها را دور بزنيم تا شايد تفحه اي از روح و ذوق هنري معمار و نقشبند اين بنا از روح خسته ما گذر كند و جاني تازه به ما ببخشد.

ديدن و مشاهده كردن اين گونه هنر هاي تاريخي كه از ساليان باقي مانده شايد تلنگري باشد براي تمامي از تلاش افتادگان راه هنر و بروز خلاقيت و پشتكار.


مقدمه

هنر جو هره اي است كه از ذرات هر ايراني به فضل الهي به وديعه نماده شده است. به همين علت جلوه هاي هنر در تمام مظاهر و مقوله هاي زندگي ايراني مانند:‌ معماري، نقاشي ، خط وكتابت ، پارچه بافي، قالي وگليم بافي، فلزكاري، سفالگري و ...... در طول تاريخ بروز و ظهور داشته و دنيايي از زيباييها، ذوق، خلاقيت و ابتكار را پديد آورده است.

يكي از مظاهر انعكاس هنر ايراني در معماري اين سرزمين است هنرمند معمار ايراني، از ابتداي كار و ازهنگام بكارگيري آجر كه ازمصالح اوليه احداث بنا به شمار مي رفته زيبا ترين نقشها  و طرحها را هنگام احداث ديوارها و پوششي گنبد ها وگوشواره ها، مقرنس ها و طاقنما ها خلق كرده است و در روند تكاملي آن با گره چيني، گل اندازي، گره سازي وآجر كاري خفته و رفته، شاهكار هاي بي نظيري را به وجود آورده است.

هنگام استفاده از گچ با خلق گچبريهايي با نقوش هندسي، گياهي، دنيايي از خلاقيت را كه  در دنيا بي نظير مي باشد آفريده و در استفاده از چوب براي پنجره ها و درها با بهره گيري از فتوني نظير منبت، مشبك، معرق، كنده كاري، خاتم سازي ونقاشي روي چوب، اعجاز باور نكردني را پديد آورده است.

براي تزيين بنا از كاشيهايي يك رنگ، هفت رنگ، معرق، طلايي و .... شيشه و آيينه در شكلها و رنگها و ابعاد گوناگون، مدد جسته و دنيايي از زيبايي و خلاقيت و هنر را عرضه كرده و همه اينها به همراه حجاريهاي زيبا،  بنا هايي را در جاي جاي ايران بر پا و استوار كرده است.

بدون ترديد تحقق اين همه زيبابيها و خلاقيت جز به مدد عشق به معبود امكان پذير نبود، چراكه بيشترين جلوه آنها را در مسجد، محراب و زيارتگاه مي توان ديد.

بناهاي مذهبي، همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف درطول تاريخ بوده است، و به لحاظ همين اهميت، پيوسته كاملترين تجربه هاي هنري هنرمندان برجسته هر دوره تاريخي در خدمت معماري و تزيين نقوش به كار رفته در احداث چنين اماكني بوده است. اين علاقه و توجه و بذل سرمايه هاي مادي و معنوي، نه از باب منافع اقتصاديو اغراض مادي، بلكه بر مبناي كشش و علاقه اي قلبي بر اساس گرايش فطري مردم به مكاتب الهي بروز كرده است. چه بسا مردمي كه با مشكلات و تنگناهاي اقتصادي قرين بوده، اما در سرمايه گذاري براي مظاهر معنوي، از جمله بناهاي وابسته به مقدسات مذهبي، از هيچگونه ايثاري فروگذار نكرده اند.

بناهاي رفيع و با شكوهي كه در طول تاريخ براي معابد، مساجد وكليساها،‌سر برافراشته اند، با يك پشتوانه قلبي و عشق حقيقي همراه بوده است.

در تاريخ اسلام، مسجد در رأس توجه مردم، به ويژه هنرمندان معتقد به مباني ديني قرار داشته است. در دوره هايي كه اثري ازپيشرفتهاي علمي و صنعتي در هيچ كجاي عالم ديده نمي شود، بر جسته ترين آثار معماري جهان، از ميان مساجد بزرگ در جاي  مانده است،‌ اگر چه به علل گوناگون، بويژه هجوم ارتشهاي متجاوز بيگانه به كشورهاي اسلامي بسياري از ابنيه مهم و مساجد تاريخي دچار تخريب و ويراني شده و آثار مهم مكتوب و ميراث فرهنگي مسلمين كه دستخوش غارت و آتش سوزي در كتابخانه هاي مهم جهان اسلام شده است، ما را ا زگنجينه هاي مهمي محروم كرده است،‌ با اين حال آنچه بر جاي مانده، خود  دريچه اي است براي شناخت عظمت معماري به كار رفته در بناي مساجد بزرگ تاريخي،  بويژه آن كه در معماري و كاشيكاري بناها، مظاهر معنوي و مفاهيم والاي مذهبي چه در انتخاب رنگ و چه در انتخاب شكل و فرم بسيار ماهرانه تلفيق شده اند،‌ و فضايي به وجود آورده است كه انسان شيفته معنويت را بسوي خود مي خواند.


« مسجد » در معماري ايران.

در هنر و معماري ايراني و به ويژه معماري مساجد با دو پديده شكل و محتوايا عينيت و ذهنيت - و در يك كلام قالب و روح مواجهيم.

هنر معماري داراي سه جنبه است يكي جايگاه اثر در شهر يا معماري شهري ، طراحي خود بنا يا حجم اثر، و در نهايت هنر هاي وابسته به معماري كه شامل مواردي چون نور ورنگ و نقش است، مي گردد كه اين اخير با آنكه نقشي محوري در آنچه كه معماري ايراني نا ميد ه مي شود دارد، اما در دوره هاي پسين ، اين شيوه يا مهجور گشته يا نقشي حاشيه يي يافته است. حال آنكه چنين ظرفيتي را دارد كه فضا سازي كند و بدون اينكه تركيب احجام نامتجانس ضرورت يابد، فضاهاي دلخواه را ايجاد نمايد.

انسان- و به تبع او اثر هنري- موجوديت نمي يابد، مگر آنكه قالب و روحي داشته باشد. قالب و روح دو وجه متفك يا همراه و تركيبي نيستند، بلكه وجوهي محشور و عجيبند كه هيچ كدام بدون ديگري موجوديت و معنا نمي يابد. نه هر قالبي محمل هر روحي است و نه روحي تاب نشستن بر هر قالبي را دارد. اين دو تنها با يكديگر موجوديت مي يابد و رشد مي كنند و مرتبت وجود مي يابند.

درهنر معماري، اثر و روح حاكم بر جابجايي آن از يكديگر منفك نيستندو نمي توانند كه باشند. نمي توان فضايي را تخيل نمود، بدون آنكه صورت و شمايلي برايش قائل گشت و به همين عنوان نمي توان صورت و شمايلي تصور نمود و مصالح آن را در نظر نداشت- روح فراخ در همنشين با قالب تنگ همچون انيسش خرد و تحقير مي گردد يا قالب شكسته بر مي دارد. قالب فراخ نيز ذليل روح خرد شده، ويرانه مي شود. اين دو تنها بار شد متناسب و همپاي يكديگر، كارا و زيبنده مي گردند. درفضا سازي ايراني علاوه بر تركيب يا انتزاع حجمي، از نقوش و رنگ و نور پردازي هم، به منظور القاي انتزاع يا تركيب فضايي استفاده شايان و قابل توجهي مي شود به اين معنا كه در يك معنا كه  در يك فضاي راسته، شكست نور يا تفرق نقوش، قطعه اي را مجرء يا گسسته مي نماياند و بالعكس بدين لحاظ شناخت نقوش و در رأس آن گره بنايي، در فضا سازي ايراني نقشي مؤثر و ناگزير دارد.

موضوع قالب و روح در بيان هنري و فضا سازي  معماري، نه ماجراي راكب و مركب كه بحث وجود و موجوديت است. تذهيب كاران در طراحي، اشكالي را مي آفرينند كه « مداخل» نام دارد و آن صورت اشكالي است كه « روالت» به هنگام نقشپردازي خود بخود « بوم آلت» را نيز مد نظر دارد. و هيچ يك از  آلتهاي « رو» و « بوم» بدون ديگري موجوديت نمي يابند. اما هر مداخلي مناسب هر زمينه اي نيست. به اين معنا كه تيزي و پخي يا راستگي و تقوس نقش مداخل را، نه اراده نتشبند كه منظور نظر او، يعني مكانت و فضا سازي نقش است كه تعيين مي كند. هرچند كه رنگ و نور نيز در اين نقوش تأثير ناگزير و بسزا دارند، مداخل نهايتاً  در پيچيده ترين و رفيع ترين مرتبت خود به گره بنايي مبدل مي شود. گره درمسير تحول خود از مداخل تا گره و از گره تا « گره در گره » و حتي « شاه گره » تا آنجا پيش مي رود كه به شطرنج معماران معروف مي گرد. اما در اين عرصه همچنان انعطاف و قالب خود را به صور وطرق مختلف حفظ مي نمايد و به گره كند وتند و شل و در مواضعي دستگردان مبدل مي شود كه به انضمام رنگ، قوالبي هم شأن و محشور با روح حاكم بر فضا سازي است.

معرفت حاكم بر هر اثر معماري يا شهري، نقشي بنيادين درتحول شخصيت و ادراك حيثيت آن اثر در طول زمان و همچنين در احساس مخاطبان ايفا مي نمايد. نقوش در فضا سازي نقشي تعيين كننده دارند. فضا سازي مناسب، با مجموعه تمهيدات مندرج در آن رمز ماندگاري و موجب جاودانگي اين آثار در طول حيات بشري گرديده است.

كاربرد نقوش درحيثيت خارجي و فضا سازي دروني هر اثر معماري، مؤثر و بلكه تعيين كننده است. گره بنايي درميان نقوش ايراني جايگاهي رفيع و بي مانند دارد، تا آنجا شايد نقش ديگري همچون گره درفضا سازي معماري ايراني عموميت نيافته و دخيل نگشته است.


عملكرد هاي مساجد مختلف

همانگونه كه دين اسلام، تنها دين عبادت و پرستش و توجه به آداب و مراسم عبادي نيست و حوزه نفوذ احكام و قوانين آن شامل همه ابعاد و عرصه زندگي فردي و جمعي است، مسجد نيز، تنها فضايي ويژه براي عبادت نمي باشد.

بلكه علاوه بر جلسه هاي وعظ و ارشاد مسلمين، حلقه ها و مجالس درس و بحث نيز در آن تشكيل مي شد و مي شود. حتي پس از اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري كه فضاي مدرسه به صورتي جدا و متمايز از مسجد پديد آمد، همواره در برخي ازمسجد ها تدريس علوم مذهبي تا قرن و دهه هاي اخير ادامه داشته است. علاوه بر اين اغلب مسجدها سنگر مبارزه اجتماعي مردم عليه حكام جبار، و كانون تجمع مردم در هنگام خوف و اضطرار بوده است.

مسجدها را از نظر دامنه تنوع و حوزه كاركرد هاي آنها مي توان به چهار گروه طبقه بندي كرد: - گروه نخست، شامل مسجدهاي جامع و مسجدهاي بزرگي مي شود كه توسط سلاطين، وزاء و حكام ساخته مي شدند. اداره عموم اين مسجدها توسط باني يا مأموران دولتي صورت مي گرفت و آنان در اغلب موارد به هر كسي اجازه پيشنمازي يا تدريس برگزيده مي شدند. دربرخي از مسجدها ي جامع ، چند پيشنماز همزمان به اقامه نماز مي پرداختند و پيروان هر مذهب و مسلك با اقتدا به پيشواي خود، نماز برگزار مي كردند.

- گروه دوم، شامل مسجد هاي متوسطي مي شود كه توسط بزرگان محلي، علما و يا مشاركت عمومي مردم ساخته مي شد. در بسياري از اين مساجد ها براي پيشنماز و ديگر افراد مسجد، شرط خاصي وجود نداشت واز محدوديتهايي كه در مساجد نوع اول ايجاد مي شد، خبري نبود. هرچند بايد توجه داشت كه بعضي اوقات، پيرامون هر مذهب براي خود مسجد جداگانه اي مي ساختند كه پيشنماز و مدرسان آن از پيروان شاخه هاي همان مذهب بودند.

- گروه سوم ، شامل مسجد- مدرسه ها مي شود. با وجود آنكه تعداد اين مسجد - مدرسه ها بسيار اندك و انگشت شمار است، اما اهميت آنها از جهت اينكه دو عملكرد عبادي و آموزشي، همزمان و به موازات يكديگر ، هر كدام بخشي از فضاي كالبدي را به خود اختصاص داده اند، قابل توجه است. مسجد ومدرسه بسيار جالب آقا بزرگ در كاشان ، و مسجد و مدرسه سيد در اصفهان از بارزترين نمونه هاي اين گروه از مسجدها هستند.

گروه چهارم، شامل مسجدهاي بسيار كوچكي مي شود كه عمده ترين و شايد تنها عملكرد آنها، جنبه عبادي آنها بوده است و تنها در آنها نماز بجا آورده مي شد. مثلاً درنايين برخي از مسجدهاي كوچك هستند كه مساحتي درحدود ده متر مربع دارند. اين مسجدها توسط افراد خير خواه در محله ها يا در امتداد بدنه بازار و مراكز اقتصادي ساخته مي شدند...


خرید و دانلود  معماري مساجد مختلف در شهر يزد




:: برچسب‌ها: رایگان , ورد , مقاله , دانلود , word , معماری ایرانی , معماری ایران باستان , باستان شناسی , پژوهش , بناهای تاریخی , مقاله بناهای تاریخی , مقاله معماری ایران باستان , مقاله باستان شناسی , معماري مساجد مختلف در شهر يزد , مقاله معماري مساجد مختلف در شهر يزد ,
:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 خرداد 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زپو

 معماري ايران به قلم 33 پژوهشگرايراني


( نظري اجمالي به معماري ايران درعهد اسلام) « معماري ايران در  طي تاريخ طولاني خود داراي ويژگي، اصالت، طرح و سادگي، توأم با آرايش بر مايه بوه است» با اين برداشت آرتورپوپ- مستشرق و ايران شناس نامي آمريكا به فرهنگ معماري ايران ردي مي آورد. او مي گويد: (اصالت اشكال زندگي ايران بدين گونه نمايان مي شود كه در ابنيه مسكوني از خودنماي و برون آرايي به در بوده است) با اين يقين معماري را به عنوان يكي از پربارترين شاخه هاي تنرمند فرهنگ و هنر ايراني معرفي مي كمند. هنر در ايران به قدمت تارخيا تس و معماري از كهن تريهنرهاست. رونق اعتلاي معماري در ايران باستاني گواه آن است كه اين سرزمين از كانون هاي نخستين شهرسازي  ونيز سد سازي و مهندسي بوده است. و اين گواهي بناهايي كه از ميان ازمنه وا عصار با سيماي غبار آلود سر بيرون كشيده اند و سرهاي باستاني و شهرها و دهكده هاي شاهي تأييد ميكند. آثاري كه جسته و گريخته ازخلال نوشته هاي باستان شناسان بدست ميآيد روشنگر آن است كه هنر و صنعت 5000 سال قبل ازميلاد در اين مرز و بوم ريشه و نشان دارد.

معماري ايران شناسنامه معتبر مردم اين سرزمين از دوترين ازمنه قدمي است طبيعت اقليمي ايران در اين زمينه تأثير گذار فرهنگ هايي كه با ؟؟ و مغلومين به اين خطه را گشودند. در اين معماري كهم بارزترين اشكال خود جلوه كردن است. آداب و رسوم، مراسم مذهبي، روحيات، اخلاقيات، انديشه و عقيده نسلها در معاري ايران انعكاس واضحي دارد. نه تنها در بناهاي عظيم، در ابنيه اثار كوچك هم مي توانيم اين انعكاس را دريابيم. آتشكده و دهكده هاي شاهي كه درگذشته كه در سراسر اين خطه جابه جا روييده بود و اينك به جا مانده است باري از فرهنگ معماي ايران باستان را در خويش نهاده است آتشكده دهكده هاي شاهي را در ايران باستان بر روي تپه ها بنا مي كرده اند. در دهكده هاي شاهي معابد ويژه پرستش مهر و ناهيد ( فرشته آب) وجود داشت. نقاطي كه هم اكنون به پل دختر يا قلعه دختر نسبت مي دهند، همان پرستشگاهها باستاني ناهيد يا فرشته آب است از معابد مهر (ميترا) كه قبل از زردتشت در ايران رواج داشته است. نمونه هاي چندي باقي است. معبد (مصيصر) در شمال غربي ايران كه در كوه تراشيده شده است و همچنين صخره (پي فخيريكار) در جنوب درياچه رضاييه ازجمله اين نمونه ها هستند. مهر پرستان باستاني قبل از ورود به معبد در جايي دست خود رابه آب مي زدند و آن را (مهرآب) مي ناميدند. كه شايد نعت محراب دوره اسلامي از آن سرچشمه گرفته باشد. معماري ايران حاصل قرن ها تفكر و ثمرة انديشه و قريحه هنري نياكان ما و الهاماتشان از سنت ها و دست اؤردهاي ملل ديگر است با آنكه در هر سيماي معماري ايراني تغيير وتبديل هايي را پذيرفته است، روح يگانه و ذات نيرومند آن همواره زنده و بلانده باقي مانده و همپايه زمان ظرفيت هاي خويش را عوض كرده است. مروري در خطوط اصلي معماري ايران از آغاز تاريخ مدرن ما، در واقع گشايندهشاهرايي به قلب تمدن ديرينه سال اين سرزمين است نخستين سلسله حكومت ايران سلسله ماد بود كه بخشي از هسته خود را در بنا و آثاري ه آفريده به وام  نهاد. سنگ شير همدان، كان داوود در سريل ذهاب، دخمه صحنه در كرمانشاه، دخمه مرسوم با طاق فرهاد در لرستان، دخمه ده نوه اسحاق وند در نزديك كرمانشاه ازبرگزيدهژ ترين آثار اين دوره است. ( پلي بيوس) در توصيفي كه از كاخ باستاني همدان كرده يادآور شده است كه ستون هاي اين كاخ از چوب سدر و سرو ساخته شده و روي اين ستون ها از لوحه هاي سيمين و زرين پوشانده شده بود ( دمرگان پرود) ( شي پيه) معتقدند كه اين نشانه ها و آثار تخت جمشيد كم و بيش شباهت دارند. در عرصه وسيع سرزمين خود از مهارت و استادي هنرمندان ممالك، زير فرمان خويش به نحو احسن بهره مي گرفتند و از اين جهت در آثار معماري و صنعت ايران در دورة هخامنشي تأثير ساير ملل نيز ديده مي شود چنانكه داريوش گويد در بناي قصر او صنعتگران بابلي، مادي، ليه ي. و مصري خدمت مي كرده اند و مصالح ساخمان ها از فواصل دور دست مي آمده است . استفاده از تجربيات و سنن ملل تابع، نه به صورت تقليدي و پيروي بلكه به گونه اي باز افريني و الهام پذيري خلاقه مختص به دورة هخامنشي نسبت مادها پيش ازآنكه تجربه و مهارت (اورانويي) ها استفاده بسيار بردند. معماري دورة هخامنشيان ادامه يك هنر ملي بود. اصالت اين هنر در قصر كياكسار پادشاه ماد ( در همدان) جلوه كرد و كوروش در ادامه آن پس از شكست مادها قصري در پازارگاه يا ( مادر سليمان) در 80 كيلومتري شمال تخت جمشيد بنا كرد. كه گرچه مانند تخت جمشيد كه به جرأت مي توان گفت يكي بزرگترين و وسيع ترين بناهاي است كه قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است داراي سقف، ستون هاي چوبي بسيار بوده است سقف ، ستون هاي چوبي بسيار بوده است. سقف ساختمان از چوب سور لبنان و بلوط ساخته شده و بر ستون هاي حاشيه دار ه سر ستون هاي آراسته آنها را تزيين مي كرد تكيه داشته است. ستون هاي چوبي و تزيينات چوبي سقف كه نمونه اي از زيباتري مظاهر و رنگ هاي تيره چوب هاي سدر، گردو، بلوط و سرو و رنگهاي روشن تر آج بوده است. ( گوردن چايلد) مي گويد: ( آثار معماري دورة هخامنشي به طوري مناسب و شبيه است كه پس از دوره سومري ها در اين منطقه از آسيا نظير ندارد) بر خلاف نقشه هايي بي جان و نا زيباي بابلي و آشوري، هجاري هاي ايران همه زنده و جالبند. تخت جمشيد از مهمترين آثار هخامنشيان است در ساختن اين بناي عظيم، اكثر پادشاهان هخامنشي هر يك به گونه اي دخالت داشته اند. در اين، مشهورترين يادگار ايران باسان چوب به عنوان يكي از مصالح اساسي به كرا رفته است چوب به ساختمان از لبنان، آج از هندوستان و سنگ ستون ها از يونان و زينت ديوارها از اتيوپي ( حبشه) تحصيل شده است از وره اشكانيان آثار پراكنده اي در اين و خارج  وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از رابة قصر (هاقره) (الحضر) در ساحل دردجله اين بنا اساساً اثر ذوق ايراني است وي تأثيرمعماري روسي در طرز ساختن سقف و گچ بري آن  مشهود است خرابه معبد ناهيد در (كنگاوه) نيز از آن آثار به جا مانده اين دوره است. از دورة اشكانيان در معماري رسمي ايران ساختن گندب متداولي گشت از همان روزگار گنبدهاي روي چهار طاق گوشه بناي شد و تفاوت آن با كنبدهاي روي اين بود كه گندبهاي روي. روي گشوراه بنا مي گشت. معماري دوره ساسانيان سرشت اصيل تري دارد . قصر شيرين كه خسروپرويز بنا كرد كم و بيش به پيروي از ساختمان ها هخامنشيان ساخته شده است. طاق كسري ( ايران مدين) در نزديك دجله در شهر تيسفون از آثار شناخته شده اين دوره است. اين بنا از آجرهاي نظامي سپيد و بزرگ ساخته شده است. بر روي تالار بزرگي كه موسوم به ايران است 8 تالار كوچك گشوده مي شد. طاق ها بهطور كلي شكلي نيمدايره داشت و طاق بارگاه به  شكل هلالي ساخته شده و به وسعت شگرف آن ديدة هر بيننده اي را خيره مي سازد. در حلي كه عناصر و خطوط اصلي بنا از قريحة ايراني مايع مي گيرد. دور نسبت كدامهاي از معماري رومي در پاره اي از قسمتهاي آن انعكاس يافته باشد. پس از آنكه اسلام ايران را  فرا گرفت، معماري ملت خود را با آيين جديد سازگارساخت. چنين است كه پاره اي از باستان شناسان و مورخان را عقيده برآن است كه برج هاي آتش ساساني، ساختن مناره را براي دعوت مسلمانان به نماز به كاري رفت الهام داده است عوامل معماري ساساني با اختلافات كم و بيش اما به وضوح- در دوره هاي اسلامي خود را تحميل كرد. تزئينات رايج در معماري كهن ايراني با همه ويژگي ها خود از گچ بري و آرايش با كاشي لعابدار و غيره به معماري اسلامي ايران انتقال يافته است نقش اسليمي هاي مساجد ايراني همان پيچك هاي ساساني است كه نمونه آن را درطاق بستان مي يابيم، ولي در هر حال اين نقوش و عوامل در اثر بيدار شدن يك امپراطوري اسلامي و ورود تمدنهاي گوناگون در لوي يك آئين واحد، بهره گيري مقابلي را سبب شده و تغيير شكل يافته كه در خور مطالعه است از آغازگرويدن ايران به اسلام بسياري از سنت هاي ايراني و از جمله سنت معماري آن هنگام با تأثيرات «بيزانس» ميان حكمرانان اسلامي متداول گشت چنانكه بسياري از تصور خلفاي اموي از جمله قصرالحير و فخاجا و مشاطه خيلي بيش از آن چه از هنر «بيزانس» متأثر باشد از  اسلوب ايراني الهام گرفته است و زينت هاي آن از شيوه ايراني بيروني كرده است )

آثار معماري دوران ساساني درسرزمين ماوراء النهر

بنظر مي رسد جا داشته باشد پيش از آنكه به معرفي شهرها و آثار معماري دوران ساساني در ماوراءالنهر بپردازيم به اختصار مطالبي درباره اهميت و ارزش آثار اين منطقه در زمينه شناسائي هر چه وسيعتر فرهنگ و تمدن ايراين بيان داريم و ويژگيهاي محلهاي باستاني اين ناحيه را بر شماريم.

ناحيه وسيعي را كه از ديرباز در نوشته هاي مورخان و جغرافي نويسان هميشه ازآن بنام خراسانبزرگ ورارود و يا ماراءالنهر ياد شده است ازمدتها پيش دانشمندان شوروي بدلايل خاص بنام ( آسياي مركزي) از آن ياد مي كنند اين ناحيه هم اكنون شامل سرزمين هائي است كه جمهوري ازبكستان- جمهوري فارسي زبان تاجيكستان- تركمنستان- ناحيه قزاقستان وقرقيزستان را در بر مي گيرد.

درحاليكه دانشمندان مغرب زمين نواحي را كه شامل : تركستان شرقي مغولستان و تبت مي باشد بنام آسياي مركزي نامگذاري كرده اند. بحث درباره علت اين اختلاف و انگيزه هاي سياسي كه منجر به نامگذاري اخير توسط دانشمندان روس گرديده مطلبي است كه از حوصله اين گفتار بيرون است و جا دارد كه در فرصت ديگر بآن بپزدازيم.

سرزمين وسيع ماراءالنهر و يا منطقه ايكه امروز از آن بنام آسياي مركزي ياد مي شوداز نظر جغرافيائي سرزميني است با اختلاف منظر بسيار چنانكه  قسمت وسيعي از ان را سلسله كوههاي عظيم و صحراهاي وسيعي كه براي زندگي انسان مناسب نيست فرا گرفته است از سوي ديگر در اين ناحيه با حوضه هاي پرآب و بستر رودخانه هاي بزرگ با خكي رسوبي و حاصلخيز برخود ميكنيم كه از كهنترين روزگاران مسكون بوده چنانكه نشانه هاي آنرا بصورت تمدنهاي پرارزش در اين نواحي شاهد هستيم. بالاخره اينكه دامنه هاي ارتفاعات و استپ هاي اين سرزمين وسيع، چراگاههاي پربار و پر نعمتي را براي پرورش، گونه هاي مختلف دامها عرضه مي دارند.

چراگاههائي كه با جاذبه بسيار دامپروران بومي و گله هاي بزرگ آنها را بسوي خويش فرا ميخواند و امكان بوجود آمدن نوعي خاص از تمدن شباني را در اين بخش فرام مي ساخت.

از تمدن هاي معروف و شناخته شده پيش از تاريخ اين سرزمين مي توان آثار و تمدنهاي زير را ياد كرد: از آثار ارزنده دوره پارينه سنگي و تمدن (موسترين) ميتوان كشفيات غار (تشيك تاش) در جنوب شرقي ترمز را ياد كرد با يافتن اسكلت يك انسان ( تئاندرتان) كه آنرا گونه اي ميان ( انسان پكن) و انسان « نئاندرتال» شناخته شده در مغرب زمين دانسته اند، باستانشناسان براي اين محل اهميت خاصي قائل هستند.

آثار مربطو به دروه نوسنگي (نئوليتيك) در سرزمين خراسان بزرگ يا ماراءالنهر داراي اهميت و اعتباري خاص هستند. زيرا كه به گونه اي روشن اوضاع و احوال و ويژگيهاي مربوط به زندگي اجتماعات ساكن منطقه را در اين دوران بازگو مي كمند و رابطه آنرا با تمدنهاي مستقر در ديگر ناحيه هاي سرزمين ايران مشخص ميسازد.

از جمله تمدنهاي معروف و شناخته شده دوران نئوليتيك ناحيه تا آغاز دوران تاريخي مي توان تمدنهاي زير را ياد كرد:

تمدن شناخته شده در (آنو) واقع در دوازده كيلومتري عشق آباد ( اشك آباد) در تركمنستان جنوبي تمدن مكشوف در ( قره تپه) در نزديكي عشق آباد گذشته از آثار جالب دوران نوسنگي و برنز در تركمنستان جنوبي، در ناحيه ( خوارزم) نيز با تمدني ارزشمند بهمين نام برخودر مي شود. در نواحي كوهستاني تاجيكستان جنوبي نيز با آثار فراواني از تمدن دوران نوسنگي بر خورد مي كنيم كه بنام تمدن (حصار) نامگذاري شده است.

همچنين درساحل چپ (سير دريا) نيز با محلهاي باستاني زيادي از دوران برتر برخورد مي كنيم كه مجموع آنرا بنام تمدن (قراقوم) ناميده اند.

و بالاخره در دهر ( فرغانه) و در قسمت پائين دره ( زرافشان) نيز با آثار تمدنهاي ارزنده اي از دوران برنز بر خورد شده كه تمدن دره زرافشان را بنام ( زمان بابا) ناميده اند.

بحث درباره آثار تاريخي سرزمين خراسان بزرگ و ماراءالنهر با توجه به فراواني و اهميت اين آثار مطالبي است كه جا دارد درباره آن بطرو جداگانه درطي گفتارهائي چند صحبت شود. از جمله بايد دانست كه در دوران هخامنشي شاهد ايجاد و گسترش تعداد قابل توجهي از شهرها در اين سرزمين هستيم كه بعنوان مثال مي توان شهرهائي چون : مرو- قلعه گبر در خوارزم قلعه مير در تاجيكستان جنوبي- ويرانه هاي بالا حصار در بلخ- آثار مكشوف در فرغانه و را ياد كرد.

آثار دوران باستاني

با توجه به اهميت و موقع خاص سياسي و اقتصادي و بازرگاني سرزمين ماراءالنهر در دوران ساساني و گذشتن جاده معروف ( راه ابريشم) از اين ناحيه و رشد روز افزون شهرنشيني در سراسر ايران ساساني، در بسياري از نواحي ماراءالنهر يا شهرها و محلهاي مسكوني عظيم و گسترده ي برخورد مي شود كه نمونه هاي كاوش شده آنها را در محلهائي چون : (بالاليك تپه) در پانزده كيلومتري ترمذ منطقه وسيع و كم نظير و رخشا در 20 كيلومتري شمال غربي بخارا- ويرانه هاي افراسياب يا سمرقند كهن و بالاخره منطقه باستاني پرارز و گسترده (پنج كنت) يا پنجيكنت در شصت كيلومتري شهرسمرقند را مي توان نام برد.

نكته قابل اشاره اينكه آثار مربو به تمدن شكوفا و ارزنده دوره ساساني در ماراءالنهر را باستانشناسان روس و از جمله ( بانيتسكي) بنا به دلايل خاص زير به فرصت كمي كه در اختيار داريم بحث خود را تنها بمعرفي اجمالي آثار باستاني ناحيه و رخشا و پنج كنت اختصا مي دهيم...



خرید و دانلود  معماري ايران به قلم 33 پژوهشگرايراني




:: برچسب‌ها: رایگان , دانلود , مقاله , ورد , پژوهش , تحقیق , معماری ایرانی , معماری ایران باستان , باستان شناسی , معماري ايران به قلم 33 پژوهشگرايراني , مقاله باستان شناسی , مقاله معماری ایرانی , مقاله معماری ایران باستان , word ,
:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 شهريور 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6341 صفحه بعد